- بنه فر
سمت پایین
معنی بنه فر - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
حرکت دسته جمعی یک خانواده با تمام اموال و دارایی از جایی به جایی یا از شهری به شهر دیگر
(سَ دَ / دِ)
لغت نامه دهخدا
فرد یا افرادی از قشون که در اردوگاه برای حفظ بنه مانند. حارس بنه. حافظ بنه مانند بنه در جنگ. پایندۀ بنه.
- امثال:
وقت مواجب سرهنگ است، وقت جنگ بنه پا. (یادداشت بخط مؤلف).
بنه پاینده. آنکه بنۀ قشون را نگهبانی کند. (فرهنگ فارسی معین)
- امثال:
وقت مواجب سرهنگ است، وقت جنگ بنه پا. (یادداشت بخط مؤلف).
بنه پاینده. آنکه بنۀ قشون را نگهبانی کند. (فرهنگ فارسی معین)
(وِ هََ)
لغت نامه دهخدا
دهی است جزو دهستان قاقازان بخش ضیأآباد شهرستان قزوین در 24 هزارگزی راه شوسه، دارای 144 تن سکنه و ایلات نشین است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
(چَ نَسَ)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان تولم بخش مرکزی شهرستان فومن که در 10 هزارگزی شمال فومن و 3 هزارگزی شمال راه شوسۀ صومعه سرا به رشت واقع شده. جلگه و معتدل است. 238 تن سکنه دارد. از رود خانه گاز رودبار مشروب میشود. از محصولاتش برنج، توتون، سیگار و چای است. راهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
(بُ نَ خَ رِ)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان خواجه بخش مرکزی شهرستان فیروزآباد است. دارای 282 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
(بُ نَ غَ)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان گتوند بخش گتوند است که در شهرستان شوشتر واقع شده است. دارای 100 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
(بُ نَ کُ)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان قلعه تل بخش جانگی گرم سیر است که در شهرستان اهواز واقعشده است. دارای 160 تن سکنه است. این آبادی را کمردراز نیز می گویند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
(بُ نَ / نِ کَ)
لغت نامه دهخدا
حرکت با جمیع کسان و دارائی از ناحیه ای به ناحیۀ دیگر. (فرهنگ فارسی معین).
- بنه کن رفتن، با تمام خدم و حشم و کسان و اموال بمکان دیگر نقل کردن. از جایی بجایی کوچ کردن و رفتن با تمام دارایی و خدم و حشم. از بیخ و بن برکندن و قطع علاقه کردن از جایی
- بنه کن رفتن، با تمام خدم و حشم و کسان و اموال بمکان دیگر نقل کردن. از جایی بجایی کوچ کردن و رفتن با تمام دارایی و خدم و حشم. از بیخ و بن برکندن و قطع علاقه کردن از جایی
(بُ نَ گَ)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان باغک بخش اهرم است که در شهرستان بوشهر واقع شده است. دارای 998 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
(بُ نَ نَ)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان میان آب است که در بخش مرکزی شهرستان شوشتر واقع است و 200 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
(بُ نَ وَ)
لغت نامه دهخدا
دهی از بخش قلعه زراس است که در بخش شهرستان اهواز واقع است. و دارای 106تن سکنه میباشد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
(بَ زَ / زِ گَ)
لغت نامه دهخدا
اثیم. مجرم. بزه کار:
از بزه کردنش عجب ماندند
بزه گر زین جنایتش خواندند.
نظامی
از بزه کردنش عجب ماندند
بزه گر زین جنایتش خواندند.
نظامی
(بَ دَ / دِ فَ)
لغت نامه دهخدا
بنده وش. بنده وار. بنده مانند:
باستاد در پیش او بنده فش
سرافکنده و دست کرده بکش.
دقیقی
باستاد در پیش او بنده فش
سرافکنده و دست کرده بکش.
دقیقی
(بَ زَ گَ)
لغت نامه دهخدا
لقب یزدگرد پدر بهرام گور پادشاه ساسانی است. و رجوع به بزه کار و مجمل التواریخ ص 35 و مفاتیح العلوم خوارزمی شود
(نِ زَ)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان کلاس بخش سردشت شهرستان مهاباد که در 15 هزارگزی جنوب خاوری سردشت و 2 هزاروپانصدگزی جنوب شوسۀ سردشت به بانه واقع است. ناحیه ای است کوهستانی با آب و هوای معتدل و 187 تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
محل دوشیدن گوسفندان
بنه کن
ریشه نژاد، ازدیاد نسل، دامنه ی کوه
بن سمان
سحرگاه
برای این، به خاطر این
تنبل، لاغر
محل اتراق گالشان و چوپانان، روی زمین
طرف پایین، قاشق چوبی بزرگ، شبیه ملاقه
از خاندان های ساکن در روستای امره از نمارستاق نور